In a lifetime there’s a moment
To awaken
در طول زندگی، لحظه ای مختص
برای بیداری هست ...
To the sound of your heartbeat
Unbroken
بیداری ای که سببِ آن، صدای
تپش قلب تو ـست ...
And you’re free now
And I will remain
Still dreaming
و اکنون رهایی ازآن تو ـست
و من همچنان
در رویا به سر می برم ...
Alive and aware
The love that I once believed in
زنده و پویا است
عشقی که زمانی، به آن اعتقاد داشتم
And one day you’ll feel me
A whisper upon the breeze
And I’ll watch you stand there
Unafraid
و روزی وجود مرا حس خواهی کرد
همچون نجوایی بر فراز نسیم
و من نظاره گر تو خواهم بود
در حالی که بدون ترس ، در جای خود ایستاده ای
And I’ll speak to you silently
And know that you’ll hear me
The feeling is more than I’ve ever known
و من به آرامی با تو سخن خواهم گفت
و حتم دارم که نجوای مرا میشنوی
این حس، فراتر از چیزی ـست که تجربه کرده ام
And one day you’ll feel me
In a whisper upon the breeze
And I’ll watch you stand there
Unafraid
و روزی وجود مرا حس خواهی کرد
همچون نجوایی بر فراز نسیم
و من نظاره گر تو خواهم بود…
در حالی که بدون ترس، در جای خود ایستاده ای
And I’ll speak to you silently
And know that you’ll hear me
و من به آرامی با تو سخن خواهم گفت
و حتم دارم که نجوای مرا میشنوی
Come back to me
Please believe
به سوی من بازگرد
خواهشا” باور کن…
The feeling is more than I’ve ever known
این حس، فراتر از چیزی ـست که تجربه کرده ام
I can’t believe it was just an illusion
باورش برایم ممکن نیست، وهمی بیش نبود
Think for yourself you know what you need in this life
به خودت فکر کن،
تو می دانی که از زندگی چه
می خواهی
see for yourself and feel your soul come alive tonight
به خودت نگاه کن، و حس کن ،که روحت امشب زنده خواهد شد
here in moments we share, trembling between the worlds we stare
اینجا در این لحظه ما تقسیم می کنیم
لرزان بودن میان جهانهایی که به آنها خیره می شویم (ستاره ها)
out at starlight enshrined, veiled like diamonds in..
بیرون از محدوده نور ستارگان، پوشانده شده ایم مانند الماس
...time could be the answer, take a chance, lose it all
زمان می تواند پاسخ بدهد، بختت را امتحان کن، همه چیزت را بباز
it's a simple mistake to make to create love and to fall
درگیر عشق شدن برای سقوط ، یک اشتباه ساده است،
so rise and be your master you don't need to be a slave
پس برخیز و سرور خودت باش، تو احتیاج نداری که بنده
of memory ensnared in a web, in a cage
خاطرات بدام افتاده در تار عنکبوت و قفست باشی
I've found my way to fly free from the constraints of time
من پیدا کرده ام راهم را برای آزاد پرواز کردن بر فراز تهی از زمان
I have soared through the sky seen life far below in mind
من اوج گرفته ام از میان آسمان و دیدم زندگیم را بسیار دورتر از آنچه در
ذهنم بود
breathed in truth, love, serene, sailed on OCEANS OF BELIEF
تنفس کردم حقیقت را ، عشق را، آرامشی نورانی را،
و حرکت کردم در اقیانوسهایی از باورها
searched and
found life inside, we're not
just a moment in time...
جستجو و پیدا کردم زندگی را در درون، ما یک لحظه در زمان نخواهیم ماند
....could be the answer, take a chance lose it all
زمان می تواند پاسخ بدهد، بختت را امتحان کن، همه چیزت را بباز
it's a simple mistake to make to create love and to fall
درگیر عشق شدن برای سقوط ، یک اشتباه ساده است
so rise and be your master you don't need to be a slave
پس برخیز و سرور خودت باش، تو احتیاج نداری که بنده
of memory ensnared in a web, in a cage
خاطرات بدام افتاده ،در تار عنکبوت و قفست باشی
Lost Control
Life..
has betrayed me once again
I accept that some things will never
change.
I've let your tiny minds magnify my agony
and it's left me
with a chemical dependency for sanity.
Yes, I am falling... how
much longer 'till I hit the ground?
I can't tell you why I'm breaking
down.
Do you wonder why I prefer to be alone?
Have I really lost
control?
I'm coming to an end,
I've realized what I could have
been.
I can't sleep so I take a breath and hide behind my bravest
mask,
I admit I've lost control
Lost control...
کنترل
از دست رفته
زندگی...باری دیگر به من خیانت نمود!
پذیرفته
ام که برخی چیزها هرگز تغییر نخواهند یافت!
اجازه دادم افکار ریزت جان
کندنم را زیر ذره بین قرار دهند!
و این (افکار تو) مرا همراه یک اعتیاد
برای ذهنم ترک گفتند!
بله. سقوط می کنم...چه مدت طول خواهد کشید تا
به زمین برخورد کنم؟!
نمی توانم به تو بگویم که به چه دلیل ناگهان سقوط
می کنم (در هم می شکنم)!
آیا در شگفتی که چرا ترجیح می دهم تنها باشم؟!
آیا
واقعاً کنترلم را از دست داده ام؟!
به سمت یک فرجام می آیم!
آنچه
میتوانسته ام باشم را درک کرده ام!
نمی توانم بخوابم بنابراین نفسی می
گیرم و در پشت دلیرترین نقابم(ماسکم)مخفی می شوم!
اقرار می کنم که
کنترلم را از دست داده ام!
کنترل از دست رفته...